نقش مذهب شیعه در تکوین هویت ملی در ایران دوره صفویه
برگرفته از کتاب تکوین جامعهشناختی هویت ملی در ایران نوشته دکتر حسین گودرزی
رابطه مذهب و هویت ملی و ملت و ناسیونالیسم در ایران از مباحث پیچیده و در عین حال تا اندازه زیادی متفاوت با سایر ملتهای جهان است. چنانکه میدانیم ملتسازیهای نوین در جهان بر پایه تخریب جایگاه سیاسی و اجتماعی مذهب و به حاشیه راندن نهادهای دینی و برانداختن دینداران از اریکه قدرت و منزوی کردن اتفاق افتاده است. در مقابل، ایرانیها با استفاده از نیروی مذهب در پنج قرن گذشته، حداقل سه انقلاب تمام عیار را سامان دادهاند.
دین و مذهب مشترک از عناصر سازنده یک ملت و هویت ملی قلمداد میشود، و کارکرد هویتبخشی و انسجامدهنده آن از این طریق در همه دیدگاههای نظری معطوف به حوزه هویتهای ملی و قومی، ملت و ناسیونالیسم منعکس شده است. تجربه ملتسازی در دوران قدیم و جدید نشان میدهد مذهب از عناصر اساسی است که جوامع انسانی نسبت به آن احساس تعلق و وفاداری دارند. در ایران آگاهی جمعی و احساس تعلق به مذهب در همه دورههای تاریخی مورد توجه بوده، تا آنجا که صاحبنظران، ایران را یکی از مذهبیترین کشورها و ایرانیان را مذهبیترین ملتهای جهان دانستهاند.
رابطه مذهب و هویت ملی و ملت و ناسیونالیسم در ایران از مباحث پیچیده و در عین حال تا اندازه زیادی متفاوت با سایر ملتهای جهان است. چنانکه میدانیم ملتسازیهای نوین در جهان بر پایه تخریب جایگاه سیاسی و اجتماعی مذهب و به حاشیه راندن نهادهای دینی و برانداختن دینداران از اریکه قدرت و منزوی کردن اتفاق افتاده است. در مقابل، ایرانیها با استفاده از نیروی مذهب در پنج قرن گذشته، حداقل سه انقلاب تمام عیار را سامان دادهاند. نخستین این حرکتها در سال 1501 میلادی با انقلاب صوفیان صفوی بر پایه مذهب تشیع، دومین حرکت در 1906 میلادی با رهبری علمای طراز اول شیعه در انقلاب مشروطه و آخرین آن هم در انقلاب اسلامی 1979 میلادی با رهبری و هدایت مرجعیت شیعی شکل گرفت.
در واقع اگر انقلاب اول ایرانیان مصادف با عصر رنسانس در اروپا روی داد، دو انقلاب اخیر در کوران دینستیزی نهادهای سیاسی، آموزشی، فرهنگی و اقتصادی برگرفته از انقلاب صنعتی در ایران اتفاق افتاده است. بر این اساس حرکت بالنده و شکوفایی مذهب در ایران و میدانداری آن در خلق و هدایت جنبشهای اجتماعی و سیاسی بزرگ، خود نیازمند بازشناسی دقیق و تحلیل جامعهشناختی عمیق است.
در اینجا میخواهیم به نقش مذهب شیعه در تکوین هویت ملی ایرانیان در دوره صفویه بپردازیم. از نظر عموم اندیشمندان، در ایران عهد باستان، در دوره ساسانیان و در پی اتحاد دولت و مذهب و رسمی نمودن کیش زرتشتی، ملتسازی انجام یافته است. در دوره اسلامی تا روی کار آمدن صفویان نیز ایرانیان از هویت دینی-اسلامی بهعنوان یکی از عناصر هویت قومی برخوردار بودند. از سوی دیگر وجود حکومتهای متقارن ایرانی، یا سلطه بیگانگان و پارهپاره بودن سرزمینهای ایرانی، امکانی برای ارتقاء به سطح ملت و هویت ملی پدید نیاورد. در این دوره، بهویژه پس از فروپاشی خلافت عباسی و مقارن با سلطه مغولان و ایلخانان، مذهب شیعه و تصوفِ معطوف به مبارزه، در نقش دو نیروی اجتماعی در خدمت جنبشهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایرانیان به کار گرفته شد. اقبال روزافزون قشرهای مختلف اجتماع از مذهب شیعه، سرانجام در انقلاب صفویه و دولت ملی و رسمیت یافتن مذهب شیعه در دولت نوپای صفوی ظهور یافت. بدینسان مذهب شیعه از یک نیروی اجتماعی به یک نهاد رسمی هویتبخش در ایران مبدل گردید ونقش بیبدیل خود را در تکوین هویت ملی در ایران عهد صفوی بر عهده گرفت. مهمترین کارکردهای مذهب شیعه بهعنوان یک عنصر هویت ملی در آن دوره به قرار زیر بود:
- ایجاد وحدت مذهبی در سراسر کشور
- تشابهسازی و تمایزبخشی بهعنوان یک عنصر هویتبخش برای ایرانیان، در مقابل همسایگان
- برعهده گرفتن نقش ناسیونالیسم مذهبی برای حفظ کیان کشور و ملت
- برعهده گرفتن نقش اساسی در حفظ استقلال ملی، در برابر دو قدرت سنی مذهب عثمانی و تورانی
- ایفای نقش مشروعیتبخش برای حکومت صفویه
- ایجاد نظام حقوقی برای حکومت صفویه
در این راستا باید از نقش علمای شیعی در تبیین جایگاه فقهی و حکومتی شیعه در دوره صفویه و گسترش مذهب شیعه بهعنوان یکی از مذاهب اسلامی یاد کرد که به شکل مستقیم و غیرمستقیم در جهت تأسیس و استمرار دولت ملی در ایران نقش اساسی داشتند.
عموم صاحبنظران داخلی مذهب شیعه را عامل اصلی تأسیس دولت ملی و بالاتر از آن حفظ استقلال ملی ایران دانستهاند، از جمله جلال آلاحمد، اسلام شیعی را عنصری تفکیکناپذیر از هویت ایرانی دانسته و معتقد است سلسله صفویه با پرچم مذهب به حفظ استقلال ایران در برابر امپراتوری عثمانی مبادرت ورزید.
نگاهی به جنگها و رخدادهای نظامی دوره صفویه نشان میدهد که این تحلیل بر اساس واقعیات ایران آن روز بیان شده است. چه آنکه ایرانیان در بهترین وضعیت حدود یک پنجم امپراتوری عثمانی نیروی نظامی آماده داشتهاند. از سوی دیگر میان مرز شرقی ایران در قندهار و هرات تا مرز غربی آن در چغورسعد (ارمنستان فعلی) و آذربایجان بیش از سه ماه فاصله عبور لشکر به شکل سبکبار بوده است. در عین حال دشمنی همزمان دو قدرت سنی مذهب عثمانی و ازبکان باعث شده بود ایران همواره بخشی از توان نظامی خود را برای مقابله احتمالی در شرق و غرب آماده نگه دارد. این وضعیت شکننده در میان دو قدرت فائقه و قدرتمند، تنها با تکیه بر ایدئولوژی شیعی و تقویت این مذهب بهعنوان نیروی حافظ استقلال ملی و نظام سیاسی و گره زدن سرنوشت ایران با مذهب شیعه میسر شده است. بر این اساس مذهب شیعه بهعنوان مذهبی متفاوت با مذهب سردمداران امپراتوری عثمانی، همواره عنصری انسجامبخش و هویتساز بوده است. از بعد دیگر نیز مذهب شیعه با اعتقاد به ظهور امام عصر(عج) هرچه بیشتر بر امید و نشاط پیروانش برای رسیدن به آیندهای درخشان افزوده است. این بستر و ضرورت آمادهسازی حکومت و سرزمینی برای ظهور امام عصر، خود از زمینههای انسجامبخش قابل توجه در دوره صفویه بوده است.
بدین روی مذهب شیعه در نقش مذهبی فراگیر و در عین حال متفاوت با مذاهب مورد پذیرش حکومتهای اطراف ایران آن روز، در آگاهی جمعی و تعلق خاطر ایرانیان نقش بست و در کنار دولت ملی و متمرکز ایرانی، حلقه مفقوده هویت ملی ایرانیان را کامل کرد. در واقع هویتی که در دوره اسلامی بهعنوان یک هویت قومیِ دارای سرزمین، زبان، فرهنگ، پیشینه تاریخی و قومی و نژادی شناخته شده بود، با دو عنصر حکومت مستقل و متمرکز و وحدت مذهبی، به هویت ملی تبدیل شد و ملت ایران با دولتی خاص، در میان کشورهای جهان و مبتنی بر میراث شناخته شده تاریخ باستان شکل گرفت.