وبلاگ تخصصی هویت ایران و آذربایجان

(آذربایجان جزو لاینفک ایران است. (شیخ محمد خیابانی

وبلاگ تخصصی هویت ایران و آذربایجان

(آذربایجان جزو لاینفک ایران است. (شیخ محمد خیابانی

آنچه را که من امروز به عنوان یک تکلیف براى جامعه جوان کشور حس میکنم، این است که جوانان باید از سرمایه هویت ملى و جمعى کشور، با همه وجود و همت خود دفاع کنند.

حضرت آیت الله امام خامنه ای (مدظله العالی)

جریان شناسی تاریخ معاصر ایران

سه شنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۲، ۰۴:۳۰ ب.ظ


بررسی ده گام مهم تاریخی در تحولات معاصر ایران ؛ دکتر موسی نجفی

مقدمه:

 در پژوهش های تاریخی می توانیم به صورت کرنولوژی(لحظه به لحظۀ تاریخ) بحث کنیم یا برای هر سال ده تا بیست حادثۀ مهم را در نظر بگیریم، اما قاعده این نیست. لازم نیست همۀ وقایع بررسی شود بلکه باید قله ها را دید؛ مقاطعی که تحول زا باشد، یعنی وقایع و تحولات سیاسی-اجتماعی قبل یا بعد از آن متفاوت باشد. البته چون نمی توان در تاریخ( هم ماده و هم صورت) بی تفاوت بود، در انتخاب قله ها باید به موارد اجماعی رجوع کرد.

برای اطلاع از پانصد سال قبل ده گام تاریخی برمی داریم و سپس ارتباط مقاطع تاریخی را بررسی می کنیم. مثلاً تا قیام تنباکو چقدر فاصله است، یا مثلاً رابطۀ قیام پانزده خرداد با امام چیست. این جزء مقدمات کار تاریخی است.

غیر از این که غالباً انتخاب مقاطع تاریخی باید اجماعی باشد، باید نسبت خودمان را با حوادث مهم تاریخی بشناسیم وگرنه کلاه بزرگی در تاریخ به سرمان می رود. مثلاً کسی چپ گرای مادی است و می گوید من مدخل انقلاب اسلامی را مادی می دانم، یا خط امامی و مسلمان باشد و پانزده خرداد را مدخل بداند. متأسفانه ما دقیقۀ نودی هستیم در حالی که باید از ابتدا نسبت خودمان را با مسائل تاریخی مشخص کنیم.

•          گام اول: انقلاب اسلامی(۱۳۵۷-۱۳۷۸)

این بیست سال را یک مقطع می گیریم و می توانیم بگوئیم قبل از انقلاب اسلامی و بعد از آن، برای مقطع انقلاب اسلامی هم می توانیم زیرمجموعۀ قبل از جنگ و بعد از آن؛ قبل از رحلت امام و بعد از آن را متصور شد.

•          گام دوم: (۱۵خرداد ۴۲ تا بهمن۵۷)

پانزده، شانزده سال به عقب برمی گردیم، تحولات این دوره با توجه به قیام ۱۵خرداد ۱۳۴۲ با قبل از آن بسیار فرق می کند به گونه ای که اندیشۀ دینی هم با سکولار تقابل کرده و هم با سلطنت، قبل از آن امام نیست(نهضت روحانیت به شیوۀ امام). جریانات سیاسی احزاب و برآیند نیروهای سیاسی در قبل و بعد از این مقطع بسیار متفاوت است.

جریاناتی به این مقطع فشار می آورند؛ درواقع چیزهایی هست مثل ساواک و چیزهایی هم نیست؛ مثل عدم وجود مرجعیت واحد، زیرا آیت الله بروجردی فوت شده اند.

•          گام سوم: کودتای ۲۸مرداد(۱۳۴۲-۱۳۳۲)

قبل از کودتای ۲۸ مرداد و ده سال بعد آن نکاتی دارد. اهمیت این مقطع به این است که به هرحال نهضتی شکست خورده، ملّیون عقب رفته اند، ساواک به وجود آمده، پیمان بغداد منعقد شده، آیت الله کاشانی خانه نشین شده اند، حوزه ها در حال بازسازی است، امام مشغول تدریس اند و کم کم در حال مطرح شدن هستند.

•          گام چهارم: نهضت نفت(۱۳۳۲_۱۳۲۰)

دربارۀ نقاط ضعف و قوت دوازده سال نهضت نفت سخن بسیار است. مسائل نواب، کاشانی، مصدق، احزاب، پلورالیسم مطبوعاتی، فعالیت روس ها، انگلیسی ها، دموکرات ها، آمریکائی ها، شکست نهضت ملی شدن صنعت نفت، مواضع روحانیت و حوزه ها در این دوره مطرح اند.

کتاب کشف الاسرار امام دراین مقطع نوشته شده که با دیدگاه های امام بعد از ۴۲ به ظاهر فرق می کند. بعضی از کسانی که در اندیشۀ سیاسی کار می کنند به اشتباه این کتاب را برداشته و جملاتی از امام دربارۀ سلطنت نقل می کنند و ادعا می کنند که نظر امام دربارۀ سلطنت مثبت بوده است، در حالی که باید کتاب را با شرایط آن دوره سنجید.

در سال های ۲۰ تا ۲۲ دوران بعد از رضاخان با آن حجم عظیم تبلیغات علیه دین و ورحانیت، امام از کنار مسئله سلطنت به ظرافت عبور کرده و به نوعی پایه های جمهوریت را طراحی کرده اند. در اصل امام در کشف الاسرار ،به مسائل انحرافی مطرح در آن دروان می پردازند و بیشتر زاویۀ فرهنگی کتاب مهم است، هرچند علیه سلطنت هم به مطالبی اشاره دارند.

•          گام پنجم: سلطنت رضاخان(۱۳۲۰_۱۲۹۹)

تحول مهم این دوره، سلطنت رضاخان در سال ۱۳۰۴ است، که با پنج سال قبل از آن یعنی کودتای ۱۲۹۹تقریباً یک روند است که در آن رضاخان کم کم قدرت می گیرد، استبداد پوشیدۀ قاجار نابود می گردد و نوع جدیدی از استعمار در ایران پایه ریزی می شود.

تحولات این دورۀ ۲۰ سالۀ پهلوی با قبل از آن متفاوت است و برآیند سیاسی و مباحث فکری فرق می کند. البته دورۀ پهلوی دارای زیرمجموعه هایی است؛ مثلاً مقطع اول، از ۱۲۹۹ تا ۱۳۰۴، که رضاخان پادشاه نیست. مقطع دوم، قیام مسجد گوهرشاد در سال ۱۳۱۴ و مقطع سوم سال ۱۳۲۰که این ها خیلی مهم نیست، فضا یکی است، یعنی فضای قبل از کشف حجاب و بعد از کشف حجاب، تفاوت چندانی ندارد.

•          گام ششم: انقلاب مشروطیت(۱۳۴۰-۱۳۲۴قمری،۱۳۰۰-۱۲۸۵شمسی)

قبل از بیان گام ششم تذکر این نکته ضروری است که وقایع و حوادث دورۀ قاجاریه را با تاریخ قمری محاسبه می کنند و از دورۀ پهلوی، تاریخ را به صورت شمسی می نویسند. اگر ۴۰ سال از تاریخ قمری کم کنیم تاریخ شمسی به دست می آید.

در سال ۱۳۰۰ شمسی یا ۱۳۴۰ قمری حادثۀ مهمی در روحانیت شیعه اتفاق افتاده و آن تأسیس حوزۀ علمیۀ قم توسط آیت الله شیخ عبدالکریم حائری است. این یک مقطع جدی برای روحانیت شیعه است. برآیند نیروهای سیاسی و مخصوصاً نیروهای دینی عوض می شود. این که امام(ره)، آیت الله گلپایگانی و به قم آمدند و دقیقاً هم بعد از انقلاب عشرین عراق است که نجف و حوزۀ عراق آسیب پذیر شده است.

۱۳۲۴قمری تاریخ وقوع انقلاب مشروطه است. بنابراین دقیقاً ۹۶ سال قبل،  انقلاب مشروطه اتفاق افتاده است. نظام پارلمانی و مجلس شورای ملی و قانون اساسی و آزادی های مدنی محصول این دوره است.

ورود غرب به طور جدی در صحنۀ سیاسی و اجتماعی ایران، و بحث هایی نظیر آزادی، احزاب، توسعۀ سیاسی، قانون گرایی و تحولات اجتماعی وپیدایش نوگرایی در سطح وسیع(ازجمله مطبوعات) در دوران مشروطه مطرح بوده است. سابقۀ مطبوعات در سطح کلی و گسترده به سال های مشروطه برمی گردد و از نظر کمیت هم مطبوعات افزایش چشم گیری داشت. به عنوان مثال در طی یک هفته ۲۰۰ روزنامه در تهران چاپ می شد.

برآیند نیروهای سیاسی در نقش گام نخست(حدود ۱۰۰ سال)

در شش گام اخیر، سه موج بزرگ داشته ایم:

اول اینکه نیروهای مذهبی یعنی متدینین با نیروهای سکولار متحد شدند و انقلاب مشروطه شکل گرفت. در این میان با شهادت شیخ فضل الله در سال ۱۳۲۷قمری(۱۲۸۸شمسی) تقریباً ۹۰ سال قبل، سکولارها پیروز شدند و بلافاصله رضاخان آمده است. پس موج اول مشروطه، پیروزی اندیشۀ غیردینی و سکولارها است، که تا شهریور ۱۳۲۰ ادامه دارد. در موج دوم(۱۳۳۰-۱۳۲۰) یک اتحاد میان سکولارها و متدینان به عبارتی دیگر بین خودی ها و غیرخودی ها برقرار شده که البته ناپایدار است و بین سال های ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۲ شکست می خورد. از سال۱۳۴۲ به بعد موج دینی غلبه پیدا میکند و تا سال۵۷ ادامه می یابد. بعد از سال۵۷ نیز سکولارها به کلی کنار رفتند.

پس هنوز در عصر مشروطه قرار داریم، با این که انقلاب اسلامی رخ داده است، اما هنوز یک لایه اضافه شده است. حال ممکن است ما از فضای مسائل و جریانات مشروطه دور باشیم، اما هنوز در فضای مشروطه قرار داریم. مجلس داریم، انتخابات داریم، تجدد هم داریم که همه این مباحث در مشروطه مطرح است و امروزه پخته تر مطرح می شود.

خلاصه اینکه در شش گام اخیر، سه موج بزرگ داشته ایم

موج اول: ارتباط بین مذهبیون و سکولارها

موج دوم: پیروزی سکولارها

موج سوم: پیروزی مذهبیون

عجیب این که فاصلۀ این موج ها نیز ۱۵ تا ۱۶ سال است؛ یعنی از مشروطه تا رضاخان ۱۵-۱۶ سال و این غلبۀ اندیشۀ سکولار تا ۲۰ سال بعد ادامه می یابد و از ۴۲ تا ۵۷ که اندیشۀ دینی پیروز شد نیز ۱۵ سال فاصله است و این نکته تأمل برانگیزی است؛ یعنی آیا موج چهارمی وجود خواهد داشت یا خیر؟

گام هفتم: قیام تنباکو

 اگر از ۱۳۲۴قمری یا ۱۲۸۵شمسی ۱۵ سال به عقب برگردیم وارد گام هفتم می شویم، یعنی قیام تنباکو. حتی کسروی و بسیاری از تاریخ نویسان روشنفکر قبول دارند که تحریم تنباکو نخستین تکان ایران است. برای سکولارها، پیوند دین و سیاست در این قیام نگران کننده است. اما برای ما به جهت پیوستگی مهمی که بین این دو به وجود آورده و به تعبیر میرزای شیرازی« اعلای کلمۀ ملت» شده حائز اهمیت است.

حال اگر بخواهیم در خودی ها نیز خطوط مختلف را از هم تفکیک نمائیم، باید به دو شاخه و خط زیر اشاره کنیم: اول خط مرحوم میرزای شیرازی است. امام با بینش تاریخی فوق العاده قوی و عمیقی که دارند چندین بار تصریح فرموده اند که در مطالعۀ تاریخ معاصر از میرزای شیرازی شروع کنید و از میرزای شیرازی به پیرمردی کوچک با عقلی بزرگ تعبیر می کنند. پس شاخۀ نخست، تفکر میرزای شیرازی است.

شاخۀ دیگر خط جمالی هاست؛ یعنی خط مسیر سیدجمال الدین اسدآبادی که حقیقتاً او شخصیت بزرگ و ضد استعماری است، البته با نقاط ضعف جدی. اما نکته این است که آیا حرکت های اسلامی را از میرزا یعنی خط اصیل مرجعیت مبارز شروع کنیم یا از سیدجمال . تفاوتشان بعدها در قضیۀ مشروطه محسوس است: اگر این سیر را از سیدجمال بگیریم، دقیقاً خشت کجی را بنانهاده ایم که بعد در مشروطه ساختمان فرو می ریزد. به همین دلیل گروه هایی با مقاصد سیاسی خاص بر روی سید تکیه و تأکید دارند.

 البته این سخن هیچ ربطی به بزرگی و عظمت شخصیت او ندارد. همچنان که گفته شد سید انسانی بزرگ، ضداستعماری و پرشور است، اما در مقابل میرزا اصیل نیست.

 

 مرحوم مدرس نیز سال های بعد به سیدجمال نقدهای جالبی دارند. حتی آن نامۀ مشهور سیدجمال به میرزا یک نامۀ خاص است. او می خواهد به میرزا خط بدهد و بی ادبی می کند. ما سیدجمال را می شناسیم که در کنار عبده و در مقابل ناصرالدین شاه قرار دارد و بنابراین آدم بزرگی است، اما در مقابل میرزا اصیل نیست. در این جا بحث از خائن و خادم و بد و خوب نیست، بلکه بحث از اصیل و اصیل تر و خوب و خوب تر و دقیق و دقیق تر است.

 در روحانیت امروزه هم، میرزا داریم و هم سید. جریان شناسی ضرورتی انکارناپذیر است و نمی شود همیشه شخصیت های تاریخیمان را تقدیس کنیم و از آن ها تندیس بسازیم. ما می توانیم براساس الگوهای تاریخی مان روحانیت اصیل و غیراصیل و حتی در میان آن ها که اصیل اند، کسانی را که درجۀ اصالتشان بالاتر است مشخص نماییم.

 در مشروطه دقیقاً میان آن ها اختلاف پیدا شده و به سبب آن یک نهضت شکست خورده است. پس نیاز داریم براساس الگوها، شخصیت های دورانمان را تحلیل نماییم. برای این کار از نظرات امام استفاده می کنیم و نظرات ایشان را حجت می گیریم، مثلاً شیخ فضل الله را با مسألۀ سیدین مقیسه می کنیم. باید جدا روی این مسئله فکر کرد.

 بالاخره یکی بالای دار رفته و یکی نرفته، یا یکی ثروتمند شده است و یکی دیگر نشده است، باید در این دهۀ سوم، دربارۀ هرچه در تاریخ اتفاق افتاده بر اساس تفکر خودمان بحث کنیم.

 پس گام هفتم بحث از میرزا و جنبش تنباکو است؛ یعنی تا سال ۱۳۰۱ قمری یا ۱۲۷۵ شمسی( با سال قمری ۱۱۱ سال قبل و با سال شمسی ۱۰۸ سال پیش) که یک مقطع مهم تاریخی برای ما به شمار می رود.

 گام هشتم: عصر بی خبری

 اگر با یک گام هفتاد ساله باز هم به عقب برویم به عصر بی خبری می رسیم؛ یعنی بین سال های ۱۳۰۹ تا ۱۲۴۳قمری، چرا که سال ۱۲۴۳ سال انعقاد قرارداد ترکمنچای است، یعنی اوج انحطاط ایران. این مقطع ۷۰ ساله، مقطعی است که همه چیز رنگ انحطاط دارد و بدین سبب می توان آن را عصر بی خبری نامید. این مقطع، عصر امتیازها و عصر فشار به ایران است.

 قرارداد ترکمنچای، معاهدۀ پاریس، جداشدن افغانستان و بسیاری چیزهای دیگر در همین دوره اتفاق می افتد. جریان روشنفکری نیز در همین مقطع هفتادساله به وجود می آید.

 بحث مهمی را که مقام معظم رهبری در خصوص «ارتجاع روشنفکری» بیان فرمودند و نسبت به بازگشت روشنفکری به گذشته هشدار دادند، مربوط به همین دوران می باشد که بحث مهم ماست.

 بعد از هفتاد سال دورۀ انحطاط، موج احیا داریم، موج تنباکو و موج مشروطه که هردو مثبت است. این دو موج ایران را زنده کرده و از حالت انحطاط درآورده است و در واقع به جامعۀ ایران شور و نشاط و هیجان شدید بخشیده است. نکتۀ حائز اهمیت این است که وقتی می خواهید زندگی علمای دین مانند شیخ انصاری را بررسی کنید، باید بدانید که ایشان در این دوره(انحطاط) می زیسته است و اگر ایشان کار سیاسی نمی کنند، به دلیل همین شرائط بوده است؛ در مقابل میرزای شیرازی به امور سیاسی نیز می پردازد. به دلیل این که در دورۀ بعد از تنباکو است. آخوند خراسانی هم که در دورۀ مشروطه است، سیاسی تر است. شیخ فضل ا و شهید مدرس نیز با توجه به شرائط دوره خویش در امور سیاسی فعالیت داشته اند.

 این دورۀ هفتادساله با دوران بعد، از جهات بسیاری متفاوت است. یک فرق جدی آن این است که در این هفتاد سال مردم نیستند، ولی بعد از آن دوره، مردم به صورت جدی حضور دارند.

 حاج ملاعلی کنی( متوفای ۱۳۰۷) شاگرد شیخ انصاری و از علمای بزرگ تهران است که در این دورۀ هفتاد ساله زندگی می کرده است. او نامه ای برای ناصرالدین شاه دربارۀ قرارداد رویتر، فراموشخانه نوشته است. با این که ایشان مجتهد مبارز، مستقل و تندی است و در اول نامه می گوید: من این ها را به تو می گویم چون که وظیفۀ من است؛ می خواهی بپسند، می خواهی نپسند، اما در آخر می نویسد: « تنها راهی که به نظرم می رسد این است که در قلب مبارک اثر کند»نامش به درستی مطرح نشده است. اما از روحانیون اصیل است و جالب اینجاست که علمای اصیل تر، دیرتر مطرح می گردند.

 یعنی یک سری شخصیت هایی هستند که هنوز ما نمی توانیم آن ها را به خوبی درک کنیم مثل مرحوم ملاعلی کنی. البته روشنفکران، فراماسونرها و تاریخ نویسان به ایشان بسیار حمله کرده اند. پروفسور الگار نیز در کتاب روحانیت پیشرو در نهضت مشروطیت خیلی به ایشان حمله کرده، می گویند چرا ملاعلی کنی گفته که« در قلب مبارک اثر کند» در صورتی که در یک دهه بعد در جنبش تنباکو میرزا به ناصرالدین شاه می نویسد یا انجام می دهی یا به پشتوانۀ ملت قرارداد رژی را نفی می کنم.این دو نوع برخورد چیست؟ در حالی که هم میرزای شیرازی عالم است و هم حاج ملاعلی کنی.

 باید توجه داشت که در این جا یک فرق اساسی وجود دارد و آن این که در قضیۀ تنباکو مردم حضور دارند، ولی قبل از آن مردم در صحنه نبودند؛ یعنی مرحوم حاج ملاعلی کنی در غیبت مردم این گونه سخن می گفت و این که میرزا می گوید تحریم تنباکو اعلای کلمۀ ملت است، نکته دارد. البته عدم حضور مردم تا قبل از تحریم تنباکو دلائلی داشت؛ از جمله شکست ایران در جنگ با روس بود که اثرات روانی زیادی بر جای گذاشت. دلیل دوم، عهدنامۀ ترکمنچای است که به عنوان شروع جنگ دوم برای روحانیت بوده است. نقل است که مرحوم سید مجاهد که به عنوان مرجع زمان برای فتوا به اردوی پادشاه در قزوین رفت، وقتی در حوض مسجد جامع قزوین وضو گرفت، مؤمنان تمام آب حوض را به تبرک بردند، اما همین سید بزرگوار بعد از قرارداد ترکمنچای که ایران شکست خورد، هنگام برگشت به سوی عتبات عالیات، آنقدر از اراذل و اوباش فوحش شنید که دق کرد و جان سپرد.

 جالب است که بدانید یک دهه بعد از ترکمنچای، باب ظهور می کند. البته باب«باب» همیشه باز نبوده است، خصوصاً هروقت که روحانیت تضعیف شده و جنگ روانی علیه آن آغاز می شود و نمی تواند گام های بلند اجتماعی بردارد. یک دهه بعد از پایان قطعنامۀ ۵۱۸ ما بهائی داشتیم و الآن هم داریم، جاهایی از تاریخ عجب تکراری است.

 گام نهم: دورۀ قاجار

دورۀ قاجاریه یعنی از سال ۱۲۰۰ قمری(۲۳۰ سال قبل) را شامل می شود که در این مقطع، ایران فضای خاصی دارد.

ایل قاجار قدرت می یابد و یک عصبیت ایلی را حاکم می کند.

گام دهم: صفویه و قبل از آن

گام دهم ما را از دوره قاجاریه جدا می کند و به دوره صفویه و حتی قبل از آن می برد، و اگر تا سال ۹۰۶-۹۰۷ قمری یعنی دوره صفویه را مد نظر قرار دهیم، پانصد سالی را میبینیم که دارای دایره هایی است: دایره نخست مربوط به دوره صفویه است که استقلال پیدا کردیم؛ آن هم با هویت شیعه یعنی زمانی که شیعه اصل جامعه ما شده است. البته قبل از این زمان هم شیعه است، اما در جامعه اصل نیست.

دایره دوم که بسیار حائز اهمیت است مشروطیت است که درآن، مباحث جدیدی همچون تجدد، ترقی، آزادی و رواج یافته است. بسیاری از مباحثی که هم اکنون مطرح هستند همچون جامعه مدنی، سنت، مدرنیسم، توسعه، ترقی و آن روزها نیز مطرح بودند؛ هر چند نامهای دیگر داشتند تنها بحث جدید، نظریه ولایت فقیه است که در دوره مشروطه مفقود است. البته شاید در نظریه شیخ فضل الله نوری رگه ای از آن وجود داشته باشد. شورای نگهبان نیز طرح شیخ فضل الله نوری است و عجیب است همان گونه که آن روزها علیه این متمم قانون اساسی موضع می گرفتند امروز نیز علیه آن جبه گیری می نمایند. از مشروطه مشروعه شیخ میشود ولایت فقیه را استخراج کرد، اما نه به این صراحت. در واقع این نظریه نسبتا غایب است، ولی بقیه مباحث هست. می توانیم بگوییم از تاریخ ۵۰۰ ساله اخیر وامدار دو چیز هستیم؛ اول تشیع و دوم مشروطه و آزادی. ما کاملا در این دایره قرار داریم و نتوانستیم از آن بیرون بیاییم. انقلاب اسلامی تکامل هر دو اینهاست؛ یعنی اصل سومی به آن اضافه نکرده است. میتوانیم ادعا کنیم که انقلاب اسلامی موج سوم مشروطه است. ما چه بخواهیم، چه نخواهیم در فضای مشروطه هستیم البته در فضای دینی مشروطه و نوع تکاملی آن.

منبع: کتاب بصیرت تاریخی(اصول شناخت تاریخ تحولات معاصر ایران)-موسی نجفی


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی